امشب سرآن دارم ، تا با تو سخن گویم ، راه تو بپویم من ، اسرار تو را جویم
امشب به درت خواهم ، تاصبح همی کوبم ، تا خود به درآئی زان ، عطرت به صفا بویم
امشب زغمم تا صبح ، حرف دل خود گویم ، پیمانه به پیش آری ، تا باز کنی رویم
امشب زمیت نوشم ، تا مست کند آن می ، من را که گنه کردم ، بسیار مدد جویم
امشب به سرم می زن ، بی خود ز خودم گردان زیرا که ز رویت من ، بسیار شرم رویم
امشب به درت کوبم ، تا بازکنی در را می کوبم و می خواهم ، دست از گنهم شویم
امشب در لطفت را ، بگشا زبرم جانا ، مردانه تو را گویم ، راهت به لقا پویم
امشب زمیت ساقی ، مستم تو چنان گردان ، تا بازشوم عبدت ، کفران نشود خویم
امشب به درت خواهم ، تاصبح همی کوبم ، تا خود به درآئی زان ، عطرت به صفا بویم
امشب زغمم تا صبح ، حرف دل خود گویم ، پیمانه به پیش آری ، تا باز کنی رویم
امشب زمیت نوشم ، تا مست کند آن می ، من را که گنه کردم ، بسیار مدد جویم
امشب به سرم می زن ، بی خود ز خودم گردان زیرا که ز رویت من ، بسیار شرم رویم
امشب به درت کوبم ، تا بازکنی در را می کوبم و می خواهم ، دست از گنهم شویم
امشب در لطفت را ، بگشا زبرم جانا ، مردانه تو را گویم ، راهت به لقا پویم
امشب زمیت ساقی ، مستم تو چنان گردان ، تا بازشوم عبدت ، کفران نشود خویم
امشب که نهم بر سر ، قرآن تو را تا صبح ، خواهم که به درگاهت ، آشفته کنم مویم
امشب ز تو می خواهم ، تا عفو کنی من را ، زین رو به درت تا صبح ، خاک از توبه می سویم
امشب بپوشم جوشن ، با خواندن نامت من ، یا رب ز بلاهایت ، ایمن بنما کویم!